داستان دل
سینه را آتش فشانی دیگر است
چون تکیده شمع بی پروای شب
در حصار مرز بی فردای شب
هیچ کس در خانه نامحرم نبود
لیک ما را یک نفر همدم نبود
های و هویم را هوای دیگریست
گریه هایم را صفای دیگریست
بید مجنون واژگون از اشک و آه
در اسارت گاه شبهای سیاه
درد ما را چون سراسر گوش کرد
شب به آرامی سحر را نوش کرد
ما گریبان پاره و دیوانه ایم
گرد بادیم و بیابان خانه ایم
مست مست و بی خبر در پیش تو
آمدیم ای آشنا در کیش تو
آشنا با درد و درمانم تویی
صورت پیدا و پنهانم تویی
آسمان تا آسمان مال من است
در رصد این کوکب اقبال من است
آینه حیران شد از دیدار ما
سر گریبان شد ز کار و بار ما
عاشقی را راه و رسمی دیگر است
شور حالی از تو ـ ما را ـ در سر است
گریه هایم از پشیمانی نبود
ناله هایم از پریشانی نبود
هست دریا قطره ای در پیش من
موج و توفان ذره ای در کیش من
رازها با تو فراوان کرده ام
در رهت ترک سر و جان کرده ام
من به سجده بارها گریان شدم
بر جمال خوب تو حیران شدم
پشت دیوار سکوت سایه ها
خوانده ام از سر عشقت آیه ها
من تو را در سینه خود داشتم
اول و آخر تو را پنداشتم
امشب آغاز حیاتی دیگر است
لیله القدر و براتی دیگر است
روشن از نور جمالت شد فلق
ای علی مرتضی ـ ای شیر حق
سید مهدی ازهر
ناله ی شبانه ی من