بیا ز سنگ بپرسیم
درون آینه ها در پی چه میگردی ؟
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
بیا ز سنگ بپرسیم ؛
زان که غیر از سنگ
کسی حکایت فرجام را نمی داند !
همیشه از همه نزدیکتر به ما سنگ است !
نگاه کن ؛
نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ
چه سنگ بارانی ! گیرم گریختی همه عمر ؛
کجا پناه بری ؟
خانه خدا سنگ است !
***
به قصه های غریبانه ام ببخشایید !
که من ؛ که سنگ صبورم ؛
نه سنگم و نه صبور !
دلی که می شود از غصه تنگ ؛ می ترکد
چه جای دل که در این خانه سنگ می ترکد !
در آن مقام ؛ که خون از گلوی نای چکد
عجب نباشد اگر بغض چنگ می ترکد
چنان درنگ به ما چیره شد ؛ که سنگ شدیم !
دلم از این همه سنگ و درنگ می ترکد .
***
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
از آن که عاقبت کار جام با سنگ است !
بیا ز سنگ بپرسیم
نه بی گمان ؛ همه در زیر سنگ می پوسیم
و نامی از ما بر روی سنگ می ماند ؟
درون آیینه ها در پی چه می گردی ؟
فریدون مشیری