شاخه ها را شکسته ای پاییز

از کی اینجا نشسته ای پاییز ؟

پای صدها هزار پوپک را

پشت پرچین شکسته ای پاییز

یاس های سپید و زیبا را

زیر رگبار بسته ای پاییز

قوم چنگیز هم تو را نشناخت

از تبار چه دسته ای پاییز

باغ گل شد ز خشم تو ویران

بوته ها را شکسته ای پاییز

 اشک یخ کرده تو می بارد

درد بر جان خسته ام پاییز

کلبه ام از تو ویران شد

مگر از بند رسته ای پاییز ؟

ازهر