هر چه آِیینه در اینجاست همه مال منند

همه حیرت زده و خیره در احوال منند

مثل هر شب همه در سایه آرامش خواب

غرق در بی خبری از من و احوال منند

خسته از این همه نیرننگ و دو رویی تا کی

از بس این بی هنران در پی پا مال منند

پشت این صاعقع توفان دگر می بینم

که چنین حادثه ها سخت بدنبال منند

خواهشم از همه این است از اینجا بروید

چونکه اینها پی نابودی آمال منند

مرده در بوم زمان هستی ام از حسرت و درد

اختران خیره به این قاب به تمثال منند

خرد شد سنگ صبور دلم از درد سکوت

بسکه غم ها همه همبستر و هم بال منند

پتک این ساعت دیوانه مرا می کوبد

بسکه این ثانیه ها سخت در ابطال منند

مگر اینها همه دیوانه و مجنون شده اند

کامشب از هر طرفی دشمن امیال منند

ازهر کرمانشاهی