انگیزه
انگیزه
تاريك شد از ابرجفا روز و شب من
از غصه رسيده به خدا جان به لب من
خنياگر دل خسته به مضراب غم اي دوست
تار تن افسرده ي وحدت طلب من
روزي كه ز دامان تو كوته شده دستم
آواره رغم خورده به گيتي لقب من
در مردمك ديده به جز نقش تو نبود
تصوير تو انگيزۀ شعر و ادب من
من از دو جهان قبلۀ عشق تو گُزيدم
از كعبه و بتخانه تویي منتخب من
بي طرف گلستان تو انديشۀ پرواز
هرگز نرود در رگ و مغز و عصب من
تاريك شد از ابرجفا روز و شب من
از غصه رسيده به خدا جان به لب من
خنياگر دل خسته به مضراب غم اي دوست
تار تن افسرده ي وحدت طلب من
روزي كه ز دامان تو كوته شده دستم
آواره رغم خورده به گيتي لقب من
در مردمك ديده به جز نقش تو نبود
تصوير تو انگيزۀ شعر و ادب من
من از دو جهان قبلۀ عشق تو گُزيدم
از كعبه و بتخانه تویي منتخب من
بي طرف گلستان تو انديشۀ پرواز
هرگز نرود در رگ و مغز و عصب من
كو ساقي مستي كه دهد جام ثباتم؟
آماده كند محفل عيش و طرب من
پرپر شده صد دسته گل باغ حكيمي
ديريست كه نشكفته به يك خنده لب من
علیشاه حکیمی
تاريك شد از ابرجفا روز و شب من
از غصه رسيده به خدا جان به لب من
خنياگر دل خسته به مضراب غم اي دوست
تار تن افسرده ي وحدت طلب من
روزي كه ز دامان تو كوته شده دستم
آواره رغم خورده به گيتي لقب من
در مردمك ديده به جز نقش تو نبود
تصوير تو انگيزۀ شعر و ادب من
من از دو جهان قبلۀ عشق تو گُزيدم
از كعبه و بتخانه تویي منتخب من
بي طرف گلستان تو انديشۀ پرواز
هرگز نرود در رگ و مغز و عصب من
تاريك شد از ابرجفا روز و شب من
از غصه رسيده به خدا جان به لب من
خنياگر دل خسته به مضراب غم اي دوست
تار تن افسرده ي وحدت طلب من
روزي كه ز دامان تو كوته شده دستم
آواره رغم خورده به گيتي لقب من
در مردمك ديده به جز نقش تو نبود
تصوير تو انگيزۀ شعر و ادب من
من از دو جهان قبلۀ عشق تو گُزيدم
از كعبه و بتخانه تویي منتخب من
بي طرف گلستان تو انديشۀ پرواز
هرگز نرود در رگ و مغز و عصب من
كو ساقي مستي كه دهد جام ثباتم؟
آماده كند محفل عيش و طرب من
پرپر شده صد دسته گل باغ حكيمي
ديريست كه نشكفته به يك خنده لب من
علیشاه حکیمی
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۶/۱۰/۱۸ ساعت 16:58 توسط فرهاد
|
ناله ی شبانه ی من