عداه ی سوخته و باخته

 اینجا جمعند

گرد هم می آیند

 که به اقبال بلند خورشید

تن رنجور ستمدیده خود را برهانند ز بند

تا در این کوثر عشق

 روح زنگار زده پاک شود

و خدا می شنود می بیند

 وخدا مسرور است

که در آنجا گلها

 طعنه بر باغچه پر گل بستان زده اند

دست در دست هم با دعایی زیبا

وصل او می طلبند

 آرامش می خواهند

عشق در سادگی معبد ما می چرخد

چلچراغ اینجا

 قطرات اشک است

که به احسان و صفا گاهگاهی

 به دل کعبه ما می ریزد

زائران اینجا پاکتر از گل یاس 

غسل در خون جگر کرده و با عشق

 به دعا آمده اند

معبد ما زیباست

گرچه اینجا درد است

دردهایش زیباست

 یادگاری یک دوست