عشق چه می گقت ؟
با غم تو فارغم از کفر و دین
چشم تو سرچشمه عین الیقین
این همه گفتند : بیا و ببین
عشق چه می گفت ؟ بیا و ببین
فتنه ندیدم که ندیدم در آن
چشم کماندار تو را در کمین
دست من و دامن آن آستان
چشم من و گوشه این آستین
ای همه غمهای تو خوش ؛ مرحبا
ای همه حزن تو برین ؛ آفرین
ای دل من دستخوش درد تو
جز غم تو هیچ ندارم ؛ همین
زنده یاد قیصر امین پور
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۴ ساعت 18:45 توسط فرهاد
|
ناله ی شبانه ی من